<<از خدا می خواهم از تو بگیرد آنچه که خدا را از تو گرفت.>>
می دونم خدا همیشه تو قلب پاکتون بوده ولی خواستم یادی هم از دکتر شریعتی عزیز کرده باشیم.
التماس دعا...
اتل متل راحله
اخموی بی حوصله
مامان چرا گفت بگیر
از پدرت فاصله
دلش هزارتا راه رفت
بابا خسته کار؟
مامان چرا اینو گفت؟
بابا دوستش نداره؟
باید اینو بپرسه
اگه خسته کاره
پس چرا بعضی وقتا
تا نیمه شب بیداره؟
آن شب تا سحر غار حرا خورشید باران بود
زمان دل بی قرار لحظه ی تکوین قران بود
سکوت لحظه ها را میشکست از آه خود مردی
که در هر قطره از اشک اوغمی دیرین نمایان بود
امین مکه را میگویم آن نارفته مکتب را
یتیم خسته آری او که چندین سال چوپان بود
هبل آن سو میان کعبه در آشفته خوابی سرد
و عزی غرق حیرت از خدا بودن پشیمان بود
حضور عرشیان را در حریم خود حرا حس کرد
که اقرا بسم ربک یا محمد ذکر آنان بود
محمود شریفی
عید بزرگ مبعث را به تمامی بازدیدکنندگان تبریک میگویم.
صبر و مدارا با غمی بسیار میکرد
درد دلش با دیده ی خونبار میکرد
هر روز با زخم زبان و ناسزایش
موسی بن جعفر را عدو ازار میکرد
آن روزه دارخسته ی زندان بغداد
با حزب سیلی روزه اش افطار میکرد
هر که ز فرط ضعف او از حال میرفت
با یک لگد او را عدو بیدار میکرد
زیر هجوم بی دریغ تازیانه
یاد هجوم و حمله مسمار میکرد
هنگام ره رفتن شبیه مادر خود
دستان خود تکیه بر دیوار میکرد
وقتی به زهرا ناسزا میگفت سندی
مرگش طلب از خالق دادار میکرد
شهادت امام موسی کاظم(ع) به همگی تسلیت میگویم.
باسلام و عرض معذرت از همه بچه ها... این دیر اومدنای منو پای خرابی این کامپیوتر لعنتی بذارین که آخرشم کسی ازش سر در نیاورد!
تو قسمت نام مجله من منتظر موردای بیشتری از الخ - هم کلاسی - ندا یا این آخری (ساندویچ) که من نمیدونم واقعا نظرشون این بوده یا نه ؛ بودم.
اما به هر حال باید هر چه زودتر از بین اینا یکیشون رو انتخاب کنیم چون مطالب مجله ی اول و دوم آمادس و حالا باید بره برای صفحه آرایی و من باید یه آرم درست و حسابی از اسمش برای روی جلد در بیارم...
در ضمن هروقتم هر نوشته ای داشتین (علی الخصوص از خود دانشگاه ) من واقعا خوشحال میشم که اسم دوستان بیشتری تو اولین مجلمون نوشته بشه...
اگرم حال و حوصله نوشتن مطلب ندارین لااقل ایده هاتون رو بگین تا مجله سلیقه های بیشتری رو ارضا کنه...
از همتون پیشاپیش ممنون.
بچه ها کل تابستون رو با این محصول سرگرم باشید (کلیک کنید!)
کیمیاگر افسانه نرگس رامی دانست. جوان زیبایی که هر روز می رفت تا زیبایی خود را در اب دریاچه ای تماشا کند .چنان شیفته خود می شد که روزی به درون دریاچه افتاد وغرق شد.در جایی که افتاده بود گلی رویید که "نرگس"نامیدندش.
اما اسکار وایلد داستان را چنین به پایان نمی برد.
می گفت:...
ادامه مطلب ...بچه ها در مورد اسم مجلمون نظر بدین ...
باید تو همین تابستون مرد ومردونه ۴ تاش رو بنویسیم که در طول ترم واقعا وقت و حالش نیست...
من مثلا فکر کردم کلمه الخ (مخفف الی آخر) یا سلام باشه حالا هر کی فکر میکنه بهترشو داره بگه...
در ضمن شما که اینقدر مطالب قشنگ قشنگ دارین خوب برای مجلمونم به فکر باشید دیگه..
در باره مجله هم باید بگم که عین همین وبلاگ هردمبیله یعنی کلا همه چیز (سرگرمی)
ولی همه ی ما باید در نظر داشته باشیم که داشتن یک مجله واقعا چه قدر میتونه برای یک کلاس قدرت بیاره و حرفش در کل دانشگاه شنیده بشه و ...
پس بهتره تو اولیش کاری کنیم که منفجر کنه و تو دانشجو ها جا باز کنه...
مشاعره:
شاهد دلربای من میکند از برای من
نقش و نگار و رنگ و بو تازه به تازه نو به نو
بچه ها کل تابستون رو با این محصول سرگرم باشید (کلیک کنید!)
شهید بهشتی از زبان خود وی
منمحمد حسینی بهشتی که گاه به اشتباه محمد حسین بهشتی مینویسند. نام اولم محمد و نام خانوادگی ترکیبی است از حسینی بهشتی. در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم، منطقه زندگی ما یک منطقه قدیمی است، از مناطق بسیار قدیمی شهر است. . . .
دیگه تعطیل شدیم رباتیکم تموم شد؟
همین...؟
لااقل این سایتو ببینید شاید حالمون برگشت!!
از فعالیتای رباتیک مارم خبر دار کنید.(از کتابایی که احتمالا میخونید یا...)
مشاعره:
طی این مرحله بی همرهی خزر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
بچه ها کل تابستون رو با این محصول سرگرم باشید (کلیک کنید!) این شعرم در واقع آخرین شعر خودمه...
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت کلیه دوستان
در اولین ساعت از تابستان۸۸ امیدواریم که تعطیلات خوبی را در پیش داشته باشید.
از کلیه دوستانی که مایلند در طول تعطیلات تابستان به وسیله پست الکترونیک از اخبار دانشگاه و به خصوص گروه برق باخبر شوند تقاضا می شود که از طریق بخش عضویتی که در پایین ستون سمت چپ وبلاگ تعبیه شده است نام و آدرس پست الکترونیک خود را برای ما ارسال کنند (در فیلد اول نام و در فیلد دوم پست الکترونیک خود را ثبت کنید). ان شا الله بتوانیم به صورت روزانه جدیدترین اخبار دانشگاه را به اطلاع دو ستان برسانیم. با تشکر
خدایا تو را شکر می کنم
که مرا با درد آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم
و به ارزش کیمیایی درد پی ببرم وناخالصیهای وجودم را در آتش درد دردمندان بسوزانم وهواهای نفسانی خود را زیر کوه غم و درد بکوبم.
من اعتراف دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است.
و می بینی که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار درد ورنج شده اند.
زمزم عشق
مجموعه نیایش های شهید دکتر چمران
درشهری یاس وناامیدی حکم فرما شده بود.نویسنده ای کتابی منتشر کرد که بااستقبال عمومی کم نظیری مواجه شد.برایم جالب بود که از محتوای ان باخبر شوم.سریعا کتاب راتهیه کردم.صفحه اول راباز کردم این چنین نوشته بود:
من بیست سال سعی کردم تا شهرم راتغییر دهم ولی نتیجه ای حاصل نشد.اما درعرض بیست دقیقه فکر کردن دریافتم که می توانم برای بهتر شدن خودم راتغییردهم .اکنون بعد ازبیست سال وبیست دقیقه احساس می کنم که شهرم در حال پیشرفت است.