امشب خبر کنید تمام قبیله را
بر شانه می برند امام قبیله را
ای کاش می گرفت به جای تو دست مرگ
جان تمام قوم ، تمام قبیله را
برگرد ای بهار شکفتن ! که سالهاست
سنجیده ایم با تو مقام قبیله را
بعد از تو ، بعد رفتن تو –گرچه نابه جاست-
باور نمی کنیم دوام قبیله را
تا انتهای جاده نماندی که بسپری
فردا به دست دوست ، زمام قبیله را
محمد کاظم کاظمی
بعضی ها: یا درس نمی خونن یا وقتی می خوان بخونن باید حسش بیاد.
وقتی حسش میاد که شب امتحانه ...
ادامه مطلب ...کبریای توبه را بشکن !پشیمانی بس است
از جواهر خانه ی خالی نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد! مسلمانی بس است
خلق دل سنگ اند و من آیینه با خود می برم
بشکنیدم دوستان! دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان دل سرد شد
هفتصد سال است می بارد! فروانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می کنیم!
سفره ات را جمع کن ای عشق! مهمانی بس است!
فاضل نظری
می گویند ،"چیز تازه ای درست کن
آنوقت همه می خرندش."
خوب من هم چتر کاغذی ساختم
هیچ کس نخواست حتی امتحانش کند.
آدامسی چند بار مصرف ساختم
اما همه تلاشم به هدر رفت.
بستنی خردلی درست کردم
هیچ کس لب هم نزد.
حالا قایقی ساخته ام با دریچه ای در کف آن
شکی نیست که این همان چیزی است که لازمش دارید
چون اگر آبی توی قایق ریخت
دریچه را باز کنید تا خالی شود.
اتل متل راحله
اخموی بی حوصله
مامان چرا گفت بگیر
از پدرت فاصله
دلش هزارتا راه رفت
بابا خسته کار؟
مامان چرا اینو گفت؟
بابا دوستش نداره؟
باید اینو بپرسه
اگه خسته کاره
پس چرا بعضی وقتا
تا نیمه شب بیداره؟
کیمیاگر افسانه نرگس رامی دانست. جوان زیبایی که هر روز می رفت تا زیبایی خود را در اب دریاچه ای تماشا کند .چنان شیفته خود می شد که روزی به درون دریاچه افتاد وغرق شد.در جایی که افتاده بود گلی رویید که "نرگس"نامیدندش.
اما اسکار وایلد داستان را چنین به پایان نمی برد.
می گفت:...
ادامه مطلب ...
خدایا تو را شکر می کنم
که مرا با درد آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم
و به ارزش کیمیایی درد پی ببرم وناخالصیهای وجودم را در آتش درد دردمندان بسوزانم وهواهای نفسانی خود را زیر کوه غم و درد بکوبم.
من اعتراف دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است.
و می بینی که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار درد ورنج شده اند.
زمزم عشق
مجموعه نیایش های شهید دکتر چمران
درشهری یاس وناامیدی حکم فرما شده بود.نویسنده ای کتابی منتشر کرد که بااستقبال عمومی کم نظیری مواجه شد.برایم جالب بود که از محتوای ان باخبر شوم.سریعا کتاب راتهیه کردم.صفحه اول راباز کردم این چنین نوشته بود:
من بیست سال سعی کردم تا شهرم راتغییر دهم ولی نتیجه ای حاصل نشد.اما درعرض بیست دقیقه فکر کردن دریافتم که می توانم برای بهتر شدن خودم راتغییردهم .اکنون بعد ازبیست سال وبیست دقیقه احساس می کنم که شهرم در حال پیشرفت است.
این او بود که هر انچه در تقدیر تاریخ انسان این عصر بود ظاهر کرد.
حیات انسان هایی جون او نفخه ای از نفخات روح الله است که در تن انسان می دمد.در تن زمین مرده.و ان را حیات می بخشد .
امام خمینی انسانی چونان دیگران نبود.از قبیله انبیا و اصحاب انان بود و مصداقی از مصادیق معدود "نبا عظیم"... که هر هزار سال یکی بود و مراد از این هزار عدد هزار نیست.مراد ان است که او از خیل یاداوران است و مورد خطاب "انما انت مذکر" ومخاطب این سخن انانند که نه نامی از انان در تاریخ های تمدن است و نه در تاریخ های رسمی اما زمین هر چه دارد مدیون انها ست.
شهید سید مرتضی آوینی