چند لطیفه زیبای اصفهانی:

**اصفهانیه تصادف کرده بود نشسته بود وسط خیابون میزد توی سرش که <<ماشینم داغون شد! خاک تو سرم شد>> افسره رفت بهش گفت بدبخت اینقدر حرص ماشینتُ زدی که نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده!! طرف نگاه کرد به دستش گفت یا حضرت عباس ساعتم!!!

**اصفهانیه آب مدنی میخره به زنش میگه حاج خانم آب بیریز توش غلیظه ! ! ! ! ! ! ! !

**دو تااصفهانی دراز کشیده بودند یکیشون خمیازه می کشیده اون یکی میگه دادا تا دهنت بازه بیزحمت این اصغری ما رو  صداش بزن

**اصفهانیه یه موز می خوره تا یه هفته نمی ره دستشویی

**اصفهانیه نذر می کنه اگه دانشگاه قبول بشه مادرشو پیاده بفرسته کربلا

**به اصفهانیه میگن تا حالا موز خوردی میگه نه ولی داداشم تو مهمونی دیده.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
بهروز شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:15

=))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد