درس خواندن بعضی ها!!!

 

بعضی ها:   یا درس نمی خونن یا وقتی می خوان بخونن باید حسش بیاد.   

 

وقتی حسش میاد که شب امتحانه ...

یه کم که درس خوندن یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شن و به یه چیزی فکر می کنن بعد انگار که درس خوندن بلند میشن میرن استراحت می کنن بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرن میشینن فکر می کنن . وقتی فکرشون تموم شد کتاب رو ورق میزنن یه کم براندازش میکنن وزنش می کنن استخاره می کنن برای خودشون تقسیمش می کنن میگن تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنن . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارن برن بخونن ولی چون می دونن فردا امتحان دارن پا میشن میرن سر کتابشون. همینجور که می خونن هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنن( لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنن فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینن خیلی دیر شده .دوباره میرن درس بخونن این بار می خونن یه چیزایی هم یاد میگیرن ولی چیزایی که یاد نمی گیرن رو میذارن که فردا از دوستاشون بپرسن یه کم به معلمشون فحش میدن می گن اینارو درس نداده خلاصه آخرش نمیرسن کتاب رو تموم کنن فردا میرن میبینن که دوستاشون یه چیزایی می گن که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خط خطی میشه اونایی هم که خونده بودن یادشون میره به همین سادگی ...

 

نظرات 31 + ارسال نظر
وحید یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 18:35 http://321.blogsky.com

سرگرمی *** سرگرمی

علیرضا حیدرپور یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 19:15

خیلی جالب بود،خیلی خندیدم!!!

دقیقا همین طوره!!!!!


جالب اینجاست که شب امتحانم حسش نیست،(هیچ وقت حسش نیست)دیگه آدم مجبوره وگرنه...!!!!

این طوری نبودا،نمی دوم چرا با دانشگاه اومدن این طوری شد؟

جالب تر اینجاست که مخصوص بچه ها دبیرستان ماست،استثنا نداره،قبل کنکور ،بعد کنکور

برای منم همینطور!یعنی اساسا اگر ادم خودش اینطوری بود می خندید!!!
اون قسمت وزن کردنش ...D:


!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:36

[ بدون نام ] دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:09

حالا چی کار می شه کرد؟

هادی دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:18

خیلی با حال بود!!!!

من هم چون هم دبیرستانی آقای حیدرپور بودم برای من هم کاملا درست بود!!!!

اما می خواستم بگم بچه های دبیرستان ما همشون اینجور که آقای حیدرپور می گفتن نیستن!!!بچه های مدرسه ما اکثرا آدمهای موزی بودن که نمی شذ بفهمی طرف تو روز چند ساعت درس خونده!!!

تو مدرسه ما که بر اساس حروف الفبا کلاس را می چیدند من یکی شانسم تو یه کلاسی افتادم که بدجور درسخون بودن.یادم میاد یه بار که تو کارنامه ها نمودار پراکندگی نمرات را گذاشته بودن در هر درسی تعداد۲۰ های کلاس از هر نمره دیگری بیشتر بود که بقیه کلاس ها مونده بودن ماها چه کار می کنیم!!!!!!!!!!

من یه نتیجه ای گرفتم که البته از یه لحاظ خوب نیست ولی از یه لحاظ عالیه
:
زمانی که شرایط درسی حساس از کسی درباره ی ساعات مطالعه اش نپرسیم!!اون موقع نه اون شخص مجبور غیرواقعیت بگه
نه ما مجبوریم که فک کنیم غیر واقعیت رو میگه!!
البته استثنا هم داره...

هادی دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:30

من گفتم نمی تونیم بفهمیم که چه قدر خوندن!!!!!!!!!!!!!!!!
آدم برای فهمیدن هر چیزی نباید که حتما سوال کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

در این موارد می توان با استفاده از قرائن و شواهد فهمید که طرف چند مرد حلاجه!!!! اما بچه های دبیرستان طوری بودند که نمی شد غیر مستیم فهمید!!! من هیچ موقع از کسی نپرسیدم چند ساعت درس می خونید؟

درست
ببخشید...

ََ دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 18:52

من که هر وقت راسشو میگم کسی باورش نمیشه
چرا؟

M.A.M دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 19:13

من که دو ترم پیش همین جوری درس خوندم اما با آقای حیدر پور تصمیم گرفتیم دیگه اینجوری درس نخونیم چون اگه در طول ترم درس نخونیم از۲۰ واحد فکر کنم حداکثر ۱۰ تا ۱۳ واحد پاس بشه
به امید این که همه این واقعیت رو درک کنند

ممنون میشم اگر راهکارهاتون رو بگید.
به نظر میرسه خیلی ها این مشکل دارن

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:00

من اصلا این طوری درس نمی خونم.....!
متوسط روزی ۱۳ ساعت...
تازه بعد از کنکور بیشترم شده!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:09

برا خودم که باید بیشتر به تخته بزنین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چون من روزی ۲۵ ساعت درس می خونم.تازه بعد کنکور و هر ترم پیشرفت های قابل ملاحظه ای داشتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینجوری پیش بره کار به ۲۴میلیون ساعت هم می کشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آفـــــــــــــــــــــرین به شما
و
شما؟؟!

علیرضا حیدرپور سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 20:45

من اگه مطمئن بودم که در آینده به ۲ چیز می رسم،انگیزم بر درس خوندن ۱۰۰۰ برابر می شد!!!!ولی مطمئن نیستم

خب ...
اتفاقا من می خواستم بپرسم شما گفتید مجبوریم وگرنه...
می دونید اگر درس نمیخوندین چی کار میکردید؟(البته اگر خواستید جواب بدید)

M.A.M سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:00

چون ما ایرانی ها به صورت ذاتی تنبل تشریف داریم و تا زور بالا سرمون نباشه هیچ کاری انجام نمی دیم؛بهتره برای خودمون انگیزه پیدا کنیم یا یه هدف خوب در نظر بگیریم تا لا اقل این جوری درس بخونیم .
و اینم مطمئن باشید که اگه از اول ترم شروع به درس خوندن نکنیم تا فرا رسیدن امتحانات میان ترم اصلا و ابدا لای کتابا را باز نمیکنیم

احسنت
دقیقا

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:08

۱-قضیه ۲۵ ساعت رو که شنیدید؟
۲-می دونید چه طور میشه در روز ۲۵ ساعت درس خوند؟
۳-همون کامنتی که پاک کردید به خاطر اشاره به یک آهنگ غیر مجاز بوده؟البته من برای کامنت بالایی که ۱۳ ساعت درس می خوند زدم به تخته بعد هم شعرو با فاصله بعدش آوردم و همچنین فقط یک بیت بود و ادامش ندادم و گفتم اشتباه شد.

۱ و۲- نه.
۳-نه.الان که گفتید تازه فهمیدم که آهنگ ...اون موقع اصلا متوجه نشده بودم :)

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:15

من کسی هستم که می گم می تونم و هیچ موقع از حداکثر توانایی های خود استفاده نکردم.در جالیکه از حداقل توانایی هام استفاده کردم و خوب نتیجه گرفتم.به نظر شما چه کار کنم تا اینجور بشه که گفتن من می توانم برام کافی نباشه و از حداکر ظرفیت خودم استفاده کنم.

باور کنید مدت هاست دنبال جواب این سوال می گردم... :(

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:19

یه بار یک نفر یه نفر دیگه رو در حال ورزش می بینه ازش می پرسه که هر روز چند ساعت ورزش می کنی؟اون یکی جواب می ده ۲۵ ساعت. می پرسه چه طور؟ میگه صبح ها یک ساعت زودتر بیدار می شم!

:-)
شما اسم نمی نویسید دیگه...؟؟!!! :-s

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:23

چون روحیات افراد متفاوته امکان داشت از اون کامنت بدتون بیاد!
من در آخرش گفتم اشتباه شد یعنی از موضوع پرت شدم!

من که اصلا نفهمیدم اهنگ
ولی به ۲دلیلی که خودتون(دراین نظر ونظر بعدی) گفتید ...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 22:24

همچنین فردی که کامنت قبلیش رو نوشته بود نیز امکان داشت ناراحت بشه!

سوم شخص مفرد چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 00:18

یعنی همه شما این قدر بیکار هستید که پت سر هم و دقیقه به دقیقه کامنت میگذارید در ضمن با تشکر از نویسنده که با این متن جنجالی یک رونق به وبلاگ داد .

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 13:20

فک کنم من با روزی سیزده ساعتم بیشتر جنجال ایجاد کرذم....
نه؟

علیرضا حیدرپور چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 18:19

(وگرنه درس رو می افتادم)!!!!!

منظورم این نبود که اصلا درس نخونم،منظورم این بود که اون طور که باید درس بخونم انگیزه نیست(البته این مربوط می شد به ۲ ترم پیش)یه چندتا انگیزه این ترم دارم،امیدوارم تا آخرش هم دوام بیاره انشاالله...

من واقعا نمی دونم دیگه شما چرا؟!!!!

اهان!
انشاالله. حتما
متاسفانه...
چرا ؟به من نمیاد؟!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 00:29

آقا اصلا درس نخونید کی مجبورتون کرده

علیرضا حیدرپور پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:09

نه،به شما نمیاد!!!!!!

یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
(البته شما nامین نفری هستید که اینطور میگه)
شما راهکاری دارید؟

هادی پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 13:36

سلام
۱-حرف برای گفتن زیاده و نمی دونم از کجا شروع کنم.یک حرف قشنگ یک حا دیدم که با این حرف شروع می کنم.این حرف را وقتی که داشتم صفحات اول روزنامه ها را می خواندم دیدم.در یک روزنامه ورزشی از افشین قطبی نقل شده بود که فوتبال را به سیاست باختیم.نمی دونم چنین حرفی قطبی زده یا نه؟اما خود جملش قشنگه.این جمله در هر جایی میشه زد.برای خودم میگم ترم دو را به سیاست باختم.من در حالیکه چند سال است که به این عادت کرده ام که معدلم با اون چیزی که می تونستم باشم از ۰.۵ تا ۱.۵ نمره فرق داره ترم پیش معدلم می تونست ۳تا۴ نمره بالاتر از اون چیزی باشه که شد!!!!من که دیگه کلا با سیاست کاری ندارم و فکر نکنم تجربه ای مثل ترم پیش تکرار بشه.بگذریم من نمی خواهم بحث به سیاست بکشه.نتیجه گیری از وضع ترم پیشم را بگم.من به این وضعیت عادی در چندین ترم از دبیرستان تا دانشگاه عادت کردم اما یک مورد خاص ترم پیش برایم اتفاق افتاد و بدتر از قبل خودش را نشان داد.اما فقط سیاست نمی تونه اتفاق خاص باشه خیلی عوامل دیگر هستند تا باعث بشن معدل من یا هرکس دیگه ای افت کنه.اگر چه که عوامل عادی هم هستن که همه ما باهاش سروکار داریم.من برای اینکه دیگه تجربه ترم قبل تکرار نشه باید با همین عوامل عادی که وجود داره بهتر از قبل برخورد کنم و فکر کنم اگه بتونم این کار رو بکنم عواملی که می تونن یک دفعه ضربه بزنن برام آسون میشه.یعنی کلا برای هر کار بزرگی آدم باید از موارد بسیار ساده شروع کنه. و مهم اون شروعه می باشه.

۲- من شما٬آقای حیدرپور٬ و سایر دانشجویان را یک سالی هست که باهاشون آشنایی پیدا کردم و هیچکدام را هنوز خوب نشناختم. من شناختم از آقایون زیاد نیست تا چه برسه به خانوما!!! حالا این مقدمه واسه چی بود!!!؟؟؟ فکر می کردم شما و سایر افراد از اونایی باشید که سرشون ۲۴ ساعته تو کتابه اما بر اساس این پست و نظرات می بینم که حدسم اشتباه بوده باشه.

سلام
۱- (کلا برای هر کار بزرگی آدم باید از موارد بسیار ساده شروع کنه. و مهم اون شروعه می باشه.) موافقم
۲-درست متوجه شدید که حدستون اشتباه بوده!البته من امیدوارم یه روزی اینطوری بشم(حالا نه ۲۴ ساعت ولی ...)

هادی پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 22:55

پستی که شما گذاشتید بسیار پست جالبیه و به قول معروف گفتنی زدید تو خال! برا همینه که کامنتاتون خیلی زیادن.(چندتاشو به ما قرض بدید!!!) :))
اگر چه که درباره قبل از درس خواندن و انگیزش هنوز به نتیجه نرسیدیم ولی بهتر نیست درباره خود درس خوندنه هم بحث بشه.
من ادامه بجث قبل از درس خوندن رو میگم که می خواستم تو کامنت قبلی باشه اما اینقدر اون طولانی شد که این مورد یادم رفت.
نماز را در نظر بگیرید.چندتا سوال اساسی مطرح می کنم بهش جواب بدید البته ممکنه سوالاتی دیگه ای هم به ذهن برسه.نمازهاتون رو اول وقت می خونید؟ معمولا چند وقت یکبار صبح ها خوابتون می بره و نماز صبحتون قضا میشه.آیا برای بقیه نمازها این اتفاق افتاده که قضا بشه.نمازتان را با توجه و حضور قلب کامل می خوانید؟... حال پاسخ این سوالات را کنار درس خواندن بگذارید.

من در رابطه با حدس اشتباهم اغراق کردم.که گفتم ۲۴ ساعت.من فکر می کردم فقط من هستم که با درس خوندن مشکل دارم.اما انگار همه مثل من با مشکلات عمومی درس خوندن روبرو هستن. اما مشکلات اختصاصی که فکر کنم هر کسی شرایطی براش حاکم باشه که بر دیگری نیست.یعنی اینطور نیست که شرایط اختصاصی فقط برای یک نفر خوب و یا بد باشه.در هر کسی هم اثر خوب داره هم بد.مهم اینه که فقط این شرایط رو همون فرد داره.

این یه مشکل خیلی شایع...
بایدهمکلاسی هایی که احتمالا این مشکل رو ندارن راهنمایی کنن!

علیرضا حیدرپور جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:45

-راهکار که بستگی داره به روحیات هر کس،من خودم چون اصولا خیلی آدم احساساتی هستم ،این احساسات هم حتی تو درس خوندن هم تاثیر گذاشته.حالا تصمیم گرفتم که کمتر تحت تاثیر احساسات قرار بگیرم،بیشتر از روی عقل باشه(البته خیلی سخته...!!!!!)حالا شما رو نمی دونم که این طور هستید یا نه؟

-یه چیز دیگه هم هست که معمولا آدما تا وقتی با یکی هستندقدرش رو نمی دونن،وقتی ازش دور می شند تازه می فهمند که چه چیزی رو از دست دادند(اینم سعی کردم باش کنار بیام)شما که خدارو شکر این مشکل رو ندارید.شاید هم داشته باشید،نمی دونم.

-یه مورد دیگه داشتن الگو هستش،خدا رو شکر اطرافم خیلی آدمایی هستند برای انتخاب الگو،امیدوارم حداقل بتونم درآینده مثل اونا بشم.

-آخریشم برنامه ریزی معقولانه هستش(نه افراط نه تفریط-سنگ بزرگ نشانه ی نزدن هست!!!)من که متاسفانه به خا طر همون احساسات معمولا برنامه های سنگین می ریختم که اکثرا بش نمی تونستم عمل کنم،از این به بعد تصمیم گرفتم که کاری رو که می تونم انجام بدم نه اونی که دلم می خواد،چون انجام ندادن یه کاری باعث از دست دادن اعتماد به نفس یا اراده می شه.

ببخشید خیلی حرف زدم!!!!

دقیقا وقتی ادم به برنامه هاش عمل نمی کنه اعتماد به نفسش کم می شه!
البته من برای این ترم تصمیم گرفته بودم جدی درس بخونم ولی موفق نبودم تا الان.به هر حال هنوز قاطعانه تصمیم به اصلاح وضعیت دارم !
نه خواهش می کنم ممنون
انشاالله هممون بااین ترم برنامه ریزی ودرست درس خوندن رو یاد بگیریم.

هادی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:20

سلام
این مورد که میگم ربطی به بحث نداره!!! من IE8و fire fox3.5 , opera10 رو دارم اما تو هیچکدومش این شکلکا کار نمی ده.کلیک که می کنم کدش نمیاد.چه کار کنم تا این مشکل رفع بشه!!؟؟

به آقای حیدرپور نمیومد که خیلی احساساتی باشن!!! به شما هم نمیومد که اینطور مثل ما از وضعیت فعلیتون راضی نباشید!!!
بالاخره هرکسی باید احساسات داشته باشه و آدم بدون احساس نداریم و هر کسی دنبال پیشرفته و هیچ انسانی از وضعیت فعلیش راضی نمیشه.من خودم وضعیتم را با توجه به شرایط قابل قبول ارزیابی می کنم و همچنین اگر نتیجه کارم با یک نفر یکسان باشه من ارزش کار خودم را بیشتر می دونم (نه به خاطر اینکه مغرور و خودپسندم) نمی دونم اصلا این چنین فکری حتی اگر از سر غرور و خودپرستی نباشه درسته داشته باشیم یا نه؟ شما وضعیت خودتون رو قابل قبول ارزیابی می کنید؟

در رابطه با مشکلات عمومیاش همین برنامه خودمون که خیلی ناجوره! از این بهتر نمیشد برنامه ریزی کرد!!! و عوامل دیگر که نام نمی برم تا زیادتر از این حرف نزنم!!!!
اما مشکلات شخصی که کسی جرات نمی کنه دربارش حرف بزنه و هر کسی به یک نحوی داره. و من با این همه جرات فقط بهش اشاره کردم و فکر کنم بهتره دربارش کلی حرف زده بشه تا هر کسی بتونه متناسب باهاش برخورد کنه.

راستش یک چیز دیگه بود می خواستم مفصل دربارش بحث کنم اما مختصر میگم من یه جوری هستم که کینه تو دلم می مونه.الان هم از خیلی ها کینه دارم.فکر هم می کنم خوبه که این کینه را در سینه دارم!!! چون استاد به من میگه اون سه واحد که پاس کردمت حرومت باشه!!! یا اینکه به یکی دیگه میگه اینجا رو که نفهمیدی پس فردا میاری0.75 از20 نه از4!!!
بچه ها به من میگن سخت نگیر اما خداییش نباید با این رفتار کینه تو سینت باشه.این هم گفته باشم این اولین موردی نیست که بد تو ذهنم جا مونده ترم اول که به همه بچه ها 2 نمره اضافه می شه به من یکی یادشون میره اضافه کنن بعدش هم معذرتی چیزی نمی خواهن بازهم مورد از قبل در ذهنم هست که ویژگی مشترک بیشتریاشون غرور و تکبره.

یک پستی هست می خواهم پاک کنم سوالی در آن مطرح کردید که بعدن جواب می دم.اون کامنت را در یکی از پست هام کپی می کنم بعدش جواب می دم.جالبه در اون کامنت هم شما دقیق زدید تو خال!!!

ببخشید خیلی طولانی شد باز هم حرف دارم.اما اظهار نظر شما در رابطه با این حرف ها؟فکر کنم کامنت بعدی امشب یا فردا صبح باشه

اطلاعات کامپیوتریم کم(احتمالا اینم بهم نمیاد؟)

من تلاش خیلی برام مهم وقتی تلاش نکنم نتیجه ی خوبم خیلی به دلم نمیشینه!نه به نظرم چندان قابل قبول نیست.

مشکلات شخصی هم دقیقا وجود داره ویه فضایی مثل وبلاگ چندان برامطرح کردنش مناسب نیست.البته بستگی هم داره.

من چون تقریبا اصلا کینه تودلم نمی مونه نمی تونم درست درک کنم چی میگید ولی با سخت نگیرید سایرین موافقم.تازه اون ۲نمره به هیچ کدوم از خانوما هم اضافه نشد .
چه جالب !!!!!!!!!!دستم درد نکنه!
خواهش میکنم.طولانی شدن مهم نیست مهم این که اخرش از بحثایی که میشه به نتیجه برسیم. ..من مطمئنم بعضی همکلاسی هاخیلی حرف برای گفتن دارن که اینجاهم جاش هست ولی خب...!البته دلایلشون قطعا محترم!

علیرضا حیدرپور جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 17:29

فکر کنم چاره ی عامل همه ی این چیزا سستی ایمان باشه،حداقل فکر کنم برا من این طوری باشه.

دقیقا...
روح حاکم بر زندگی...!!!!!!!!!!!!!!!

هادی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 20:19

اتفاقا این مورد خوب بهتون میاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

قابل قبول بودن را باید وقتی بگیم که نمره رو دیدیم نه اینکه الان بگم که اگه پاس بشم قابل قبوله!!!! من هم هیچ وقت در این موقعیت نمی گم.

من قصدم مطرح کردن مشکلات شخصی نیست چون هرکسی بالاخره مشکلات خاص خودش رو داره و آدم بدون مشکل وجود نداره! اما اگه بشه نتیجه گرفت که با مشکلات چه طور باید برخورد کرد؟

بعد این حرف ها فکر کردم دیدم که در دین ما به بخشیدن خیلی سفارش شده البته هنوز نبخشیدم اما روحیه کینه ورزیم فروکش شد.

میگن تا سه نشه بازی نشه!!! بهتر بود صبر می کردید تا بار سوم بشه بعد به خودتون می گفتید دستم درد نکنه!!!!!!!!!!!!!!!!

اما یک سوال در این مدت دو روزه که داشتید با من و آقای حیدرپور بحث می کردید چه قدر خوندید و چیا بود؟

من که در این هفته یادم رفته بود برگه های دفترم را بیارم این دوروز را مشغول پاکنویسی هایی بودم که در این هفته چرکنویس کرده بودم.یعنی مشغول نوشتن جزوات ریاضی مهندسی مدار۲ و الکترونیک۱ بودم.

برای فردا هم قصد کردم که تمرینات معادله حرارت و اگه شد سری فوریه را حل کنم؟ همین کتاب معادلات دیفرانسیل آخر کتاب جواب تمرینا رو داره من هفته پیش نمی دونستم مگه نه هفته پیش مساله ها رو ول نمی کردم.(گذاشته بودمشون برا وقتی که حل ال بخرم.)

در رابطه با برنامه ریزی من یک تقویم به آقای حیدرپور نشون می دم اگه شد به شما هم نشون می دم تا ببینید من چه برنامه ریزی هایی داشتم!!!!! و چه طور(!!!!!) هم بهشون عمل کردم!!!!!!!!!!!!!! واقعا هم چه طور :دی

شما از کتابخونه ها استفاده کردید؟مثلا از کتابخونه مرکزی٬ فنی٬فیزیک٬علوم٬ آزادگان و پارک ها؟

اما در رابطه با همکلاسی...!!! خب بیان حرفاشون رو مطرح کنن.با نامهای مستعار مثل ۱٬۲٬۳ یا الف٬ب٬ج٬د !!!!!!!
البته ببخشیدا امیدوارم از این شوخیم ناراحت نشده باشید!!!!!!!!!!!
فقط خواهشا بدون نام نباشه تا معلوم باشه اینجا کی به کیه!!!!! البته معلوم نیست که کیه اما معلومه کی به کیه!!!!!!!!!!!!! مهم اینه که ما از حرفاشون مستفیض بشیم و استفاده کنیم!!!!!!!!!!! فقط همین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:))
البته ببخشیدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

واقعاممنون!!!!!!

مدار۲قسمت گراف جزوه
سراغ بقیه درسا هم هنوز نرفتم.

هادی شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 20:06

اصلا قابل نداشت...

من می دیدم که شما هر کامنتی که گذاشته میشه سریع جواب می دید.برا همین پرسیدم که چه قدر خوندید چون فکر کردم که ...

این بحث ها من رو به نتایجی رسوند که قبلا هم گرفته بودم اما جون ادامش ندادم ...

M.H.A شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 23:01

از همه بابت نظرهای صادقانه ای که گذاشتن ممنونم.
امیدوارم همتون خیلی خوب درس بخونید وهمیشه موفق باشید!
و جواب سوالهاتونو پیداکنید!!!!!!!!!!!!!!!!
امیدوارم ادمهای بالحظه وبااراده باشید!!!!!!!!!!!!!
چون ادم های بدون لحظه حرفی برای گفتن ندارند وآدم های بی اراده محکوم به یک تکرار ملال آورند!...!

هادی یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:31

حالا که ... را تبدیل به علامت تعجب کردید!!!!!!!!
اصلا قابلی نداشت!!!!!!

این رشته سر دراز دارد!اگه بحثو ادامش بدیم تا اخر دانشگاه هم ادامه پیدا می کنه!!! و ما رو از هدف اصلی این پست دور می کنه!!!!!

من خودم را بالحظه ی کم اراده می دونم.نمی دونم چه کار کنم اراده من بیشتر بشه که فکر کنم کتاب در این زمینه باشه و راهنمایی های خوبی کرده باشه.

فکر کنم پاسخ این سوال برام کافی باشه چون تناقضاتی که در خودم می بینم و اون هم عامل این بوده که نتیجه کارم به اون مطلوبی که می تونسته بشه نشده به کم ارادگی بر می گرده.

روش درس خوندنمون هیچ عیبی نداره.بحث ما کمی نه کیفی.

یک سوال:این پست را خودتون نوشتید یا از جایی گرفتید؟
این بحث ها رو همش با فکر خودتون جواب می دادید؟

ببخشید که باز هم طولانی شد!!!

۲تاسوال بود!
نه برادرم ازتویه سایت پیدا کرده بود.
خب بله !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(؟)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد