عمومی

دیگه تعطیل شدیم رباتیکم تموم شد؟  

همین...؟ 

لااقل این سایتو ببینید شاید حالمون برگشت!! 

 از فعالیتای رباتیک مارم خبر دار کنید.(از کتابایی که احتمالا میخونید یا...) 

مشاعره: 

طی این مرحله بی همرهی خزر مکن  

ظلمات است بترس از خطر گمراهی 

  

بچه ها کل تابستون رو با این محصول سرگرم باشید (کلیک کنید!)  

این شعرم در واقع آخرین شعر خودمه...   

 

خط غم بود که بر پنجره خط می انداخت 

آسمان بود که این بار به بغضش می باخت 

 

مثل هر بار غمش پنجره را می آشفت 

ناله از پنجره میخواست و از نو می ساخت  

 

پا به پا بار غم یار قدیمی میبرد   

وینچنین قیمت یاری به وفا می پرداخت  

 

همچو اشک من و چشمان غماگین منند   

دم که این دور سیه خنجر دوری را آخت  

 

آینه لیک نبود آگهیش زین معنی 

در سرابی که درون داشت به غرغم می یاخت  

 

آینه عشق مرا بار دگرپنهان کرد  

در هیاهوی سرابی ز سواری در تاخت  

 

زان زمان خون چکد از چشمه ی چشمانم لیک  

یک دمم آینه چون پنجره با یارش نساخت  

 

اگه دوست داشته باشید و البته نظرتونم بدین یه شعر دیگه و این بار شادم میذارم... 

(با ردیف ¤بادامن پرچینش¤...)

نظرات 16 + ارسال نظر
محمدهادی صدرائی دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 23:45 http://modern-talking.blogsky.com

مطلبی که قصد داشتم بزنم را تو زدی.راستش در جلسه ای که با دکتر صباحی داشتیم.ایشون توصیه کردند که تو تابستون میکروکنترلرAVR ,برنامه نویسی بیسیک گفتن که ما میریم همون c را می گیریم.من در رابطه با میکروکنترولر یک کتاب ارزان خریدم که مؤلفینش مصطفی حسینی و میکائیل احمدی گیوی بودند.الان هم نشستم یه ذره خوندم.اطلاعاتش خیلی زیاده و من که از امکانات موجود در AVR , cpu را خوندم گیج شدم.یه اهل فن بیاد بگه چی کار نم تا AVR روتین برام پیش بره!!!

محمدهادی صدرائی دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 23:49 http://MODERN-TALKING.BLOGSKY.COM

راستی مشاعره یادم رفت
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود گلستان غم مخور
حالا «ر» بده.
درست گفتم دیگه تو الان تو این بیت که نوشتی «ی» را قرمز کردی یعنی اینکه باید «ی» می دادیم.

درسته!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 23:58

من فکر کنم بهتر یه جا کلاس AVR بروید!!!!!
ولی کارباهاش خیلی قشنگ!!!!!!!

محمدهادی صدرائی سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 00:03

کلاساش چه قدری هست؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 00:06

نمی دونم!ولی شاید دانشگاهم بذاره

علیرضا حیدرپور سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 00:33

وای...دیگه یواش یواش همه بی نام موضوع می دند...اگه این جور پیش بره منم از این به بعد بی نام می شم.....!!!!!!!!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:11

یکی بیاد مشاعره رو ادامه بده بیتی که نوشتم این بود
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود گلستان غم مخور
حالا یکی بیاد «ر» بده

bn7000 سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:29

در مورد کتاب یه پیشنهاد دارم:
می تونید برید تو بخش کتابه های سفه سایت دانشگاه به این آدرس:
http://sofeh.ui.ac.ir/entities/books/
اول از بخشی که در ابتدای ستون سمت چپ سایت قرار داره در سفه عضو بشید.
بعد هر کتابی با هر موضوعی که می خواید رو به زبان انگلیسی جستجو کنید و دانلودش کنید(برای دانلود کردن کتابها حتماً بایدlog inبشید). درسته که اکثر کتاب های سایت انگلیسیه ولی با این کار یه تیر و دو نشون می شه هم انگلیسیتون قوی می شه هم تو موضوعی که مورد نظرتونه رو یاد می گیرید.
مشاعره:
رشته تسبیح گر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود «حافظ»

دی میشد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفانیست

آقا ما به حساب یکی از شعرامونم نوشته بودیما!!!
ای ولله یه نظری چیزی...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:03

شعرت قشنتگ بود ولی چرا این قدر غمگین؟

خوب این یکی اینجوری شد دیگه!!!
من که زیرش توضیح داده بودم...

ایران پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:38

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

پرسپولیس پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 22:25

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

سپاهان یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 20:01

دود اگر بالا نشیند٬ کسر شأن شعله نیست
جای چشـــم ابرو نگیرد٬گرچه او بالاتر است

[ بدون نام ] یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 23:07

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:39

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیز هم

محمدهادی صدرائی چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:51

مـی نوش که عمــــــر جـاودانی اینست
خـود حـاصــــــــلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خـوش بـاش دمـی که زنـدگانـی ایـنست
رباعیات خیام

معین جمعه 12 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 17:35

تا وصل بصیر دل باشد نظرم در پی
با مردم پر خونم با دامن پر چینش
این روزا کامپیوترم مشکل داره تو ۸۰ در صد ار سایتا از جمله بلاگ اسکای نمیره!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد